ــــــــــــــ لاله های رویا ــــــــــــــــــ
ما واپسین ذرات آفتاب رویا بودیم
ما مثل غروب
سرخی خود را به اطراف
تابیدیم
و رفتیم ،
اما هنوز
گلهای یاسِ باغچه همسایه
لاله گون مانده ست ...
ـــ شهریور 1376 ــــ
و . م . آیرو
ــــــــــــ مردن در روزهای بارانی ـــــــــــــــ
هوا گرفته بود و بارانی
تو در اتاق
پنجره را گشوده
پشت میز تحریر کوچکت
چیزی می نوشتی
مثلا چیزی مثل :
" - همیشه مثل ابر، گرفته ایم و بارانی
با باران آغاز می شویم و
می باریم
همچون خاک ، -
پیر می شویم .
و مثل درخت
می میریم
در این روزهای بارانی . "
ــــ شهریور 1376 ــــ
و . م . آیرو